دانلود مداحی بسیار زیبا با صدای حاج کریمی در وصف

حضرت رقيه (ع)

 در خرابه شام شب هنگام دراز مي كشيد و خسته به آسمون نگاه مي كرد.

 

نگاهش به سمت آسمون ستاره ها را مي شمرد

خسته مي شد بلند مي شد زخمهاي پا را مي شمرد

يكي دوتا و... هفت تا زخم، دستي رو پاهاش مي كشيد

زخمهاي پا تموم مي شد زخمهاي دستاشا مي ديد

به ماه آسمون مي گفت: شمع شبستون مني

ياد عمو به خير كه تو مثل عموجون مني

راستي تو از تو آسمون ببين باباي من كجاست؟

 بهش بگو كه دخترت ساكن تو خرابه هاست...

بهش بگو دختري كه شونه به موهاش مي زدي

 جون به لبش رسيده و تو از سفر نيامدي...

بابا من را ببخش اگر كه لكنت زبان گرفته ام

آخر شكسته دستي دندان شيري ام را...